![]()
در ادامه مطلب
خاطرات کوتاه...
خلاصه میکنیم!
راستش من تو دانشگاه اصلا با دخترا اینا کاری مارو نیست!
ولی خوب بعضی از اونا شیطون میزنن و فقط تو کلاس پشت ما یا چلوی ما میشینن میخندن و اینا نه چیز دیگه!
کلا من ادمی هستم تو یه جا میرم یا ساکت ساکتم یعنی به هیچ وجه اصلا با کسی نه کاری دارم نه حتی با پسراشم سلام علیک میکنم!
اولین ترم خواستم اینطوری باشم!همه میگفتن این پسره حرف نمیزنه اصلن![نیشخند نیشخند]()
یه طوری بودم خاص! دخترا میخوردنم خداوکیلی نمیدونم چرا اینجوری بود جو![نیشخند نیشخند]()
بعد یه همشهری اومد تو کلاس و دوتا یاکلاس کلاس با ما ریلکس شدن کلا ما شدیم سه چهارتا دیگه من نه کلا صدام دراومد دیگه ولی الان دارم فکر میکنم میگم ایکاش همون طوری بیصدا باقی میموندم واقعا!
درکل رفیق زیاد دارم...یعنی کل کلاس و بعضی هام تودانشگاه هستن اما من بیشتر با دونفر صمیمی هستم!
این دو نفر یکیشون خیلیییی طنزه! یعنی دیوانس این!یه چی میگم یه چی میشنوین خداوکیلی!
یه خاطره ازش!
ما تو کلاس حقوق تجاررت(سه نفری) مجبوری جایی نشستیم جلومون سه دختر شیطون!پشتمونم پنج شیش تا از اونا بدتر![نیشخند نیشخند]()
دوستم که میگم میره کلشو میبره تو صورت یکی از دخترای جلویی میگه:![نیشخند نیشخند]()
خانوم ببخشیدددشما دست خططون خوبه میشه جزوتونو بدین؟!
دختره:ناچچچچچچچچ
من و اون یکی دوستم:![قهقهه قهقهه]()
![نیشخند نیشخند]()
دختره: شما برین از اقای فلانی بگیرین ایشون کامل جزوش! رفیقم:من ادت ندارم از اقایون جزوه بگیرممم
من و اون یکی....![قهقهه قهقهه]()
حالا یه جلسه دیگه همون درس ما سه تا باهم باز دوستم کرم ریختنش گل میکنه(البته ببخشیدا اینطوری میگم)
خودکار یکی از اون چندتا میوفته پشت صندلیشون!بعد همین رفیقم میگم یواشکی ورش میداره که ماله خودش کنه
بعد یهووو همون طوره که ورمیداره بزاره جیبش دختره صورتشو میاره پشت اونو میبینهه![نیشخند نیشخند]()
دختره:![قهقهه قهقهه]()
ما:![قهقهه قهقهه]()
کلا داستان داریم تو این کلاس ما!نمیدونم چرا من و اون یکی دوستمو خیلی کلا تحویلمون میگرن!
یه چندباری اینا روشونو اوردن عقب با من و دوستم صحبت کردن یه سری اشاره اینا انداختن!مثلا امار خواستن
یکیشونم همونی بود که جزوه به دوستم نداده بود![لبخند لبخند]()
مام خلاصه بیخیال!به قول دوستم ببین و بیخیال شو![چشمک چشمک]()
حرف هایی که استادهای این ترم بهم زدن:
استاد اخلاق:پسر تو زبونت چقدددد درازهههه
خدارحم کنه چقدتو...کمم نمی اری![نیشخند نیشخند]()
بعد همین استادموقع میان ترم دیر کردم منو راه نمیده میگه بروساعت بد![لبخند لبخند]()
بعد من مخشو زدم بهم برگشت گفت خیلی لوسی
گفت لوس بیا بشین![عینک عینک]()
استاد حسابداری:اقای رمضانی کلا مارو دیوانه کردی دیگه میخوای اصن تعطیل کنیم کلاسو بریم![نیشخند نیشخند]()
استاد اخلاق: من فکنم از نمیدونم چندم ابان بود رفتم کلاسبرگشت گفت:این پسره رمضانی کیه؟
میخوام حذفش کنم! من : استاد ماییم![از خود راضی از خود راضی]()
استاد:پسر تو تا الان کجا بودی؟ الان ابان کلاس میان
هیچی حذف![نیشخند نیشخند]()
من بعد کلاس رفتم مخشو زدم دیگه راضی شد![چشمک چشمک]()
خاطرات دیگه هم دارم باهاشء![چشمک چشمک]()
استاد حقوقمونم کلا هروقت میومد اسم منو میخوند منفی میزاشت بد دوابره مثبت میزاشت...اخرشم من نفهمیدم چی شد!![لبخند لبخند]()
دیگه...
اهان یه روز بارونی شدی(البته ما چون دانشگامون نزدیکه دریاس...بابلسر هست...غیرانتفایی علامه امینی) بارون زیاد میباره...اون روزم بارون باری خیلی زیاد
یکی از دوستام اومددوتا ژتون بهم دادگفت داداش این دوتا غذا رو واسم نگه دارمن کلاسم ساعت دو تموم میشه اون موقع ژتون تمومه واسه همین میام ازت میگیرم!
من:چشم..داداش خیالت تخت![نیشخند نیشخند]()
اقا حالا ظهر شده بود من و 2تا دوستایی که گفته بودم گشنه....ژتونم غذاش بود جوجه کباب...دوتا ژتونم بود![نیشخند نیشخند]()
دیگه...
خواستیم بریم بیرون غذا بخوریم بارون بود حال نمیداد..دیگه زدیم به رگ جوجه هارودیگه![نیشخند نیشخند]()
بعد دوستم اومد خندیدن هیچی نگفتن! کلا اینجوریاست دیگه![نیشخند نیشخند]()
کلی خاطرس-مثلا یه بار همین دوستم که میگم طنزه یه بار یه چیزی ازین دود مودیا خاص مصرف میکنه..بعدش هنگ میکنه![قهقهه قهقهه]()
این خودش همینطوریشم خده داره...باز قفل کنه دیگه![نیشخند نیشخند]()
خلاصه اون روز خیلی خندیدم من! من خودم ازبچگی تا حالا لب به هیچی نزدمو نمیزنم اینا میکشن من خندم میگیره![نیشخند نیشخند]()
زیاد حرف زدم ببخشید![چشمک چشمک]()